تحمل سختی براش
غیر قابل تحمل میشه...
به عشق کنیزی مادر جوان پهلوشکسته
حرکت جهادی را ادامه
هر که هر چه گفته و انجام داده
اصلا مهم نبوده که متوقف شده
چراکه دشمنان موانع تراش عددی نبوده
و نیستند و نخواهند بود به یاری حق و توسل به حبیبه...
د.ن:
دلم لک زده برای بین الحرمین عزیزانت بانو(س)
دیگه ن حرفی مونده ن رمقی
کجایی که هردم از آن جا بری می رسد
داغون تر از داغون تری می رسد
نپخته ها زیاد و بسی از پخته ها مشغول خود
آ.ن:
تا وقتی گروهی گناه پیشه ساخته
و گروهی به خود مشغول شده
یکی به پست و مقام یکی به درس و بحث
یکی به لج و لجبازی یکی ... را مهم تر دانسته
همین آش فراق و همین کاسه تهی
فقط مونده
با کدام رو دعای ندبه و فرج سر داده
و خود را مومن خوانده و یار سینه چاکت...
قد تمام عالم یه چیزهایی رو دوشمون سنگینی میکنه
و بعضی خنجرها دلمون خیلی به درد میاره
اما به لطف خدا به مشکلات و حواشی فکر نکرده
تا متوقف عملی نشده ...
کار و روحیه ی جهادی
یعنی توکل ب خدا با صبوری کاری آغاز کرده و
موانع برداشتن نه جا زدن و پا پس کشیدن...
خاموش بوده
اما دل شعله وره
از داغ در و دیوار
و بازوی کبود مادری بی همتا
از گودال قتلگاه
از بریدن انگشت مولای اربا ارباشده
از دستان بریده ی برادری بی مانند
و دستان بسته ی خواهری صبور ...