عروج

مشخصات بلاگ
عروج

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک» ثبت شده است

دلم تنگ است

نوازشت را می خواهم

بابای غریبم...

صبح چشمم به در خشک

آیا امروز بابایم می آید

و .............................................

آیا برایم روضه ی مادر میخواند

روضه ی اربا اربا میخواند

اما نه هر روز بدتر از دیروز سپری می شود

به خود می آیم و می گویم خاک بر سرت امروز هم لیاقت نداشتی

وقتی نه نمازت نماز است نه عشقت حقیقی باید به جای اشک خون گریه کنی

دم از حب می زنی اما نمی دانی چه بر دل محبوبت در ایام فاطمیه می گذرد

سینه می زنی و اشک می ریزی منتقم مادر بیا اما هر روز با گناهت

غمش را بیشتر می کنی و ظهورش را به تاخیر می اندازی...

بابایم روسیاهم و خودخواه که به فکر بی سرباز بودنت نیستم

و با گناهم خنجر به قلب نازنیت زده اما چشم به راه و دلتنگت و.........

اللهم ارنی طلعت رشیده...

درعجبم معبودا!

چرا وقتی گریانه

یادت کرده اما وقتی خندانه

انگار ن انگار خالقی داشته...


تلفن الو شما از یتیمان حمایت می کنید به نام امام رضا(ع)
سر راه بنری بزرگ با ما بیایید به پابوس امام رضا(ع)
کاروان آماده و راهی حرم امام رضا(ع)
مرغ دل که دائم الهوایت بوده یا امام رضا(ع)
می دانی که اینبار به کدامین دلایل .............................

د.ن:
روز میلاد مادر سادات(س)حرم فرزند رئوفش(ع) چه صفایی دارد؟
صدای نقاره ها ی رضا جانم رضاجانم رضاجان  چطور سیبل را آرام می کند؟
آن گوشه در صحن انقلاب ایستادن و به گنبد طلایی آقا نگاه کردن چطور ؟
زیر باران با چشم ودل بارانی چه صفایی داشت؟
عزیزانی که به لطف او دوباره چنین سعادتی نصیبتان شد فراموش نکنید دوستانی را که ................