عروج

مشخصات بلاگ
عروج

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل» ثبت شده است

دلم تنگ است

نوازشت را می خواهم

بابای غریبم...

صبح چشمم به در خشک

آیا امروز بابایم می آید

و .............................................

آیا برایم روضه ی مادر میخواند

روضه ی اربا اربا میخواند

اما نه هر روز بدتر از دیروز سپری می شود

به خود می آیم و می گویم خاک بر سرت امروز هم لیاقت نداشتی

وقتی نه نمازت نماز است نه عشقت حقیقی باید به جای اشک خون گریه کنی

دم از حب می زنی اما نمی دانی چه بر دل محبوبت در ایام فاطمیه می گذرد

سینه می زنی و اشک می ریزی منتقم مادر بیا اما هر روز با گناهت

غمش را بیشتر می کنی و ظهورش را به تاخیر می اندازی...

بابایم روسیاهم و خودخواه که به فکر بی سرباز بودنت نیستم

و با گناهم خنجر به قلب نازنیت زده اما چشم به راه و دلتنگت و.........

اللهم ارنی طلعت رشیده...

درد خیلی بزرگی است
بی مادری...

د.ن:
کوچه،حسنین(ع)،زینب(س)،غربت،چاه،کفن،مولاعلی(ع)،بازو،در و دیوار،مسمار.

جشن خواهیم گرفت 

در حالیکه در دلم روضه برپاست...



دلش را ناجوانمردانه شکنجه دادن
و تا توانستن مانع راهش شدن
 و بر مشکلاتش افزودن

او مانده بود و یک دل تکه تکه شده 
که گر برای نوازش به آن دست کشیده
صدای ریختن تکه های آن دل شکسته 
عرش و فرش را ممکن بود به لرزه درآورده
چشمانش بارانی شده بود آهسته 
زانوها را در بغل گرفته تا یک عالمه آه سرداده

ناگهان به در و دیوارنگاهی کرده 
خجالت کشید زیر لب چیزی زمزمه 
قربان صبوریت بانوی پهلو شکسته

تمام وجودم به فدای حسین تشنه لبت 
هستی ام به فدای دل سوخته ی  زینب باصلابتت
و اینجا بود که باز از سرگرفت سوختن در راه اهل بیت...