همیشه ظاهر را آراسته
که نظرگاه مخلوق بود
کاش اندکی هم قلب را
که نظرگاه خالق است ...
سرگرم چسباندن تکه های تازه خرد شده اش بود
که ناگهان نسیمی به تکه ها وزید و باز شکسته تر ...
حسابی بغض کرد و زیر لب گفت نسیم بی تقصیری
چسب این سیبل خشک نشده بود...
پ.ن:
فکر کنم این بار با اشک محکم تر چسبید نه خدا ؟
جاذبه خاکی بیشتر روح تاریک تر
جاذبه آسمانی بیشتر نفس وامانده تر...
د.ن:
محبوبم!پناه می برم به تو از این نفس سخت جان که هرچه بر عمرم افزودی خسته تر شده ولی نفسم شاداب تر گشت ...