عروج

مشخصات بلاگ
عروج

همیشه ظاهر را آراسته 

که نظرگاه مخلوق بود

کاش اندکی هم قلب را

 که نظرگاه خالق است ...

مانع سازندگی روح
بالیدن به تو بود 
ای تن خاکی...

فطرت پاکی به من داد 

خواندنم عبدالله

در دانشگاهش به من علم آموخت 

شدم خلیفه الله 

اما 

میدونم تکی 
ولی من هم تکم 
و این یعنی تفاهم
 درست میگم خداجونم
 تو در خوبی، من در بدی...

می روم تا برای رسیدن به تو

شاهراهی حفر کنم 

وسط این نفس سرکش...

 

سرگرم چسباندن تکه های تازه خرد شده اش بود

 که ناگهان نسیمی به تکه ها وزید و باز شکسته تر ...

حسابی بغض کرد و زیر لب گفت نسیم بی تقصیری

چسب این سیبل خشک نشده بود...

پ.ن:

فکر کنم این بار با اشک محکم تر چسبید نه خدا ؟


بندگی کردن 
بی چون و چراست...

پ.ن:
معبودا! به داده ها و نداده هایت هزاران شُکر که در هرکدام مصلحتی... 

معصیت،  
لطافت را در قلب پنهان
خشونت را در چهره آشکار ...


زندگی منهای تو خدا

تکرار بی روح لحظه هاست

در آغوشم نمی گیری خدا

تا گم نشوم ...

جاذبه خاکی بیشتر روح تاریک تر

جاذبه آسمانی بیشتر نفس وامانده تر...


د.ن:

محبوبم!پناه می برم به تو از این نفس سخت جان که هرچه بر عمرم افزودی خسته تر شده ولی نفسم شاداب تر گشت ...